love
love
انتهای دنیای شما کجاست...؟
نوشته شده در تاريخ برچسب:, توسط khalili |

یکی از دوستان که از سفر شرق آسیا  بازگشته بود تعریف می کرد  در مهد کودک های ژاپن مسابقه ای تحت عنوان صندلی بازی برگزار می شود در این مسابقه 9 صندلی قرار داده می شود و به 10 کودک می گویند در صورتی برنده مسابقه می شوند که بعد از اتمام صدای موسیقی هر 10 نفر روی صندلی نشسته باشند به همین دلیل بچه ها تلاش می کنند در کنار هم بنشینند و حتی با در آغوش گرفتن یکدیگر برای همه جایی باز کنند.به این ترتیب کار گروهی را فرا می گیرند.


 

- سوار اتوبوس که می شویم (شما نه دوست عزیز اصلا خود من) احساس می کنم حالا که سوار خر(ببخشید درازگوش) مراد شدم  اصلا مهم نیست که دیگرانی که در سرما و گرما کنار خیابان ایستاده اند چه احساسی دارند فقط سر جای خودم می ایستم و انگار صدای هیچ کس را نمی شنوم.

- صدقه می دهم نه برای کمک به اقشار آسیب پذیر و هم میهنانم بلکه برای دفع بلا از سر خودم و برای اینکه چشم نخورم صدقه می دهم.

- در اداره ای مشغول به کار می شوم برای اینکه جایگاه مناسبی به دست بیارم بجای اینکه تلاش کنم کار سازمان بهتر و با کیفیت تر انجام شود بیشتر وقتم را صرف تخریب سایر همکارانم می کنم.

- کسی که به مقام و رتبه ای می رسد به جای اینکه خوشحال باشم از این ناراحتم که  جای او نیستم و برای بی ارزش کردن زحمت هایش هر کاری می کنم.

- به فکر موفقیت خودم هستم به هر قیمتی اصلا اهمیتی ندارد پایم را بر شانه های چه کسی می گذارم. فقط بالا, بالا و بالاتر را می بینیم و دیگر هیچ.

دنیا بزرگ است و لطف و محبت خداوند بی انتها . توانایی خداوند را با ضعف های خودمان و نگاه کوچکمان نسنجیم .خداوند اگر همه دنیا را به کسی ببخشد باز هم چیزی از دریای بیکران نعمت هایش برای ما کم نخواهد شد.

 


نظرات شما عزیزان:

مسعود مهرانفر
ساعت11:36---6 دی 1390
خیلی عالی بود
واقعا همین طوره


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: